مطالب توسط zcevadi@ayk.gov.tr

شرایط لازم برای انتشار مقاله و کتاب

 تمامی مراجعات مربوط به انتشار کتاب و مقاله از جمله ارسال مقاله و کتاب،پیگیری و تعقیب مراحل انتشار، داوری و مجوز چاپ به مرکز فرهنگی آتاترک از طریق  “سامانه اینترنتی پیگیری مقاله و کتاب”  انجام می پذیرد. سامانه پیگیری مقاله و کتاب به اختصار “یای سیس” (YAYSİS) برای دانشگاهیان، محققین و دانشجویانی که جهت انتشار […]

دخترک چوپان و پوست تخم مرغ

معمولاً از درخت چی می افته زمین؟ گاهی یک برگ، گاهی خیلی خوش شانس باشید یکدانه سیب. اما حدس بزنید از درخت ما چی افتاد پایین؟ سه تا پری جنگلی کوچولو!   TÜRKÇE İNGİLİZCE ALMANCA FRANSIZCA ARAPÇA RUSÇA JAPONCA İSPANYOLCA فارسی

روستایی که باغ انگور دارد

روزی روزگاری اگر گذرتون به روستایی که باغ انگور دارد افتاد، زیر شاخه های درخت تاک بنشینید و چشم هاتون و ببنید. خدا را چه دیدی شاید یکی از دانه های انگور این قصه را برای شما هم تعریف کرد. همونطوری که برای من تعریف کردن   TÜRKÇE İNGİLİZCE ALMANCA FRANSIZCA ARAPÇA RUSÇA JAPONCA İSPANYOLCA […]

سه خواهر

اگر قرار باشه یک سیب را به سه قسمت تقسیم کنید، چطوری این کار را می کنید؟ جواب این سوال را توی این قصه پیدا می کنید   TÜRKÇE İNGİLİZCE ALMANCA FRANSIZCA ARAPÇA RUSÇA JAPONCA İSPANYOLCA فارسی

دختر صدا مخملی و بلبل ها

 بلبل های من کجایین صداتون و نمی شنوم  پاموق، گونِش، آتش، آلتین بپرین بیایین پیشم ببینم   TÜRKÇE İNGİLİZCE ALMANCA FRANSIZCA ARAPÇA RUSÇA JAPONCA İSPANYOLCA فارسی  

کَل اوغلان و پودر ترخینه

آهای اهالی روستا! جارچی پادشاه داره صدا می کنه بعدا نگویید ما نشنیدیم پادشاه ما بیمار شده، صداش اصلا در نمیاد دنبال یه راهی هست که خوبش کنه اگر شما راهش و می دونید بیایید با هم بریم به قصر پادشاه فکر نکنید زحمتتون بدون پاداش می مونه هر کی پادشاه و خوب کنه پاداش […]

روباهی که سایه اش را گم کرد

یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ کی نبود. تو یکی از جنگل های بزرگ یه روباه مکار زندگی می کرد.  این روباه مکار هیچ وقت کار نمی کرد، برای همین هیچ وقت خسته نمی شد.  خوب مگه هیچ وقت گرسنه اش نمی شد؟ معلومه که گرسنه اش می شد. هر وقت دلش می […]

پری دریایی

یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود. روزی روزگاری اون گذشته های دور، وقتی من گهواره مادرم و  تَراق و توروق تکون می دادم و بابام کنار من تَق و توق بازی می کرد. یه شاخه ای از درخت کنده شد و افتاد ته دره. یک مردی هم […]

کبوتر سفید

یه دختر خیلی زیبا بودم من  جادوگر به پرنده کرد تبدیلم   ای کلید قدرتت و نشونم بده  ببینم قبل از این چه شکلی بودم   TÜRKÇE İNGİLİZCE ALMANCA FRANSIZCA ARAPÇA RUSÇA JAPONCA İSPANYOLCA فارسی

افزون شود کم نشود، لبریز شود سرریز نشود

خانواده قصه ما که در خانه شان طلایی بود هم خجالت زده شدند هم خیلی خوشحال شدند. بعد از این خوبی که همسایه ها بهشون کرده بودند هیچ وقت در خانه شان را قفل نکردند و هر مهمانی که می آمد را به خانه خود دعوت می کردند. دیگه همه آنها را به نام خانواده […]